امروز حوالی ساعت 11 صبح، پشت سیستم مشغول به کار بودم که مامور پست پاکتی رو برای شرکت آورد. وقتی برای تحویل
گرفتن اون رفتم و برگشتم، پیغام عجیبی روی لپ تاپ نظرمو به خودش جلب کرد که نوشته بود:
پانتی به زودی مهمان شماست…
در حالی که همینطور حاج و واج 🤨 به صفحه ی مانیتور نگاه می کردم، تلفن دفتر زنگ زد. همینطور که زل زده بودم به صفحه ی لپتاپ، گوشی رو برداشتم و در حالی که صدام به سختی بالا میومد گفتم الو؟!
صدایی جدی و محترم که نشون میداد سنی و سالی ازش گذشته و دوران پیری رو پشت سر میذاره، گفت: سلام خانم مدیر جوادی . حالتون خوبه؟
گفتم سلام. خیلی ممنونم. در خدمتتون هستم. بفرمایید.
گفت از این که مزاحمتون شدم عذرخواهی میکنم. پیغام روی صفحه مانیتور تون رو ملاحظه کردین؟
❌مثل برق گرفته ها گفتم ببخشید شما کی هستین؟!
چطوری روی لپتاپم پیغام فرستادین؟! پیامتون شبیه یه نوتیفیکیشن بود! که ظاهرا مربوط به هیچ برنامه ای نبود!
منظورتون از پانتی به زودی چیه؟!
گفت خانم مدیر جوادی نگران نشین. مهمونی دارین که توی راهه و بزودی به شما میرسه. میون حرفش اومدم و گفتم اصلا شما منو از کجا میشناسین؟!
گفت خانم مدیر جوادی! اگر صبور باشین، خود مهمونتون همه چی رو براتون توضیح میده.
من فقط خواستم ازتون خواهش کنم تا اونجایی که ممکنه به این مهمون کمک کنین. خواهش دیگه ام اینه که اطمینان داشته باشیداین یک تماس برای مزاحمت نیست. از لطفتون سپاس گزارم.خدانگهدارتون.
گفتم الو؟ الو؟😳
با عجله شماره ی روی گوشی رو نگاه کردم که ببینم این تماس از کجا بود. با تعجب دیدم هیچ شماره ای روی گوشی نیوفتاده. 😶
محترم بودن و مودب بودن تماس گیرنده باعث شد فکر بدی نکنم. اما به شدت کنجکاوم قراره کی مهمون پنتاوزم باشه. فکر کنم واقعا مهمون ناخونده ای در راهه…